اولین ملاقات ما، به سه سال پیش برمیگشت، وقتی که او از پلههای پاویون فرودگاه پایین میآمد تا به گیت خروجی مهرآباد برسد. «بورامیلوتینوویچ»، مربی مشهور اهل یوگسلاوی سابق و مهمان ویژه مراسم توپ طلای فوتبال ایران که پس از سفری طولانی به ایران رسیده بود.
خوش و بشی با ما کرد و مودبانه اجازه خواست تا برای رفع خستگی به بستر برود. او که در آخرین ماموریت موفقیتآمیز خود، باعث اولین صعود تیم چین به جام جهانی شده بود، مربی مشهوری بود که ما هنوز از سحر کلامش خبر نداشتیم.
«بورا» اما، فردا بعدازظهر، در مراسم توپ طلا، حدود 10 دقیقه روی سن آمد و با جملاتی جادویی نبض جلسه را در دست گرفت. ازجمله حرفهای خاطرهانگیز او، کلماتی بود که درباره علی دایی به زبان آورد.
وقتی دایی برای دریافت جایزه روی سن آمد، بورا گفت: «زمانی که مربی تیم چین بودم، شبهای بسیاری را راحت نخوابیدم، چون این علی دایی شما به خوابم میآمد و رویاهایم را تبدیل به کابوس میکرد!»
بورا که سفرش همزمان با استعفای برانکو و تصدی همایون شاهرخی در پست سرمربیگری تیم ملی توام شده بود، فردا شب در جلسهای با حضور یکی از مقامات ارشد فدراسیون شرکت کرد که شاید سرمربی ایران برای مقدماتی جام جهانی 2006 باشد، اما رفتار ناشیانه یک خبرگزاری و لو رفتن جلسه، جو را به سمتی برد که همایونخان در پست خود باقی بماند و چند ماه بعد، سازمان تربیت بدنی با سلام و صلوات برانکو را به ایران بازگرداند.
این بار وقتی برای دیدن او به هتل لاله رفتم، مشغول شام خوردن بود، اما زیرچشمی بازیکنان و لابی هتل را زیر نظر داشت و تا من را دید، میز را ترک کرد و بهسویم آمد.
تصور من این بود که او به سختی چهره را به خاطر دارد، اما واقعیت این بود که حتی اسم کوچک مرا نیز به یاد داشت... او حالا سرمربی تیم ملی جامائیکاست و قصد دارد برای ششمین بار به جامجهانی برود. مصاحبه را که تا پایان بخوانید، به موفقیت او خوشبینتر خواهید شد!
- به ایران خوش آمدید آقای میلوتینوویچ.
متشکرم. این سفر چهارم من به ایران است، جایی که دیدنش همیشه خوشحالم میکند. یادش به خیر سه سال پیش و مراسم توپ طلایی شما. من هم مشغولیت خاصی نداشتم و حسابی خوش گذراندم.
- در ایران همه تا مدتها از شما صحبت میکردند. حرفهایتان تاثیر خود را گذاشته بود.
فکر نمیکنم. شما غلو میکنید. اگر اینطور بود، چرا هیچ کدامتان حتی یک میل به من نزدید؟ در حالیکه من از وقتی آمدم، منتظر شما بودم. حتی یکی از مسوولان شما با من مذاکره کوتاهی داشت اما هرگز دنباله حرفش را نگرفت.
این موضوع دلایل خاصی داشت. این گفتوگو رسمی نبود و افشای خبر، او را به دردسر انداخت و حتی باعث بازخواست او از طرف فدراسیون فوتبال ایران شد.
مهم نیست. به هر حال من در جام جهانی حاضر بودم.
به عنوان توریست؟
به عنوان یک طرفدار تیم مکزیک. شما میدانید که من در مکزیک زندگی میکنم. دیگر «آن جایی» هستم.
- بازی ایران – مکزیک را دیدید؟
بله. به جز علاقه به تیم مکزیک، یک دلیل ویژه، داشتم؛ تماشای بازی حسین کعبی، بازیکن خوبم در تیم السد قطر که یک شاگرد حرف گوشکن و صمیمی بود و دیدنش در جامجهانی از وظایف من نسبت به او به حساب میآمد.
اما حسین آغازکننده سه اشتباهی بود که منجر به شکست ایران مقابل مکزیک شد. او توپ را بیدلیل به میرزاپور داد، میرزاپور توپ را به رحمان رضایی سپرد و توپ لو رفت و ما گل دوم را خوردیم.
خوب یادم هست. شما در کل نمایش خوبی داشتید، به خصوص در نیمه اول. سریع بودید و بدون ترس بازی میکردید، اما بعد از نیمه با روحیه کمتری به بازی ادامه دادید. بعد هم که آن اشتباه مدافعان شما و آن گل راحت .
لحظه به ثمر رسیدن این گل از تلخترین لحظات تاریخ فوتبال ایران است. چون گل خیلی بدی خوردیم. بازیکنان شوکه شدند و ما به راحتی گل سوم را هم دریافت کردیم، در حالیکه ...
حرف شما خیلی درست نیست. یک بازیکن فوتبال در جامجهانی باید بتواند احساسات خود را کنترل کند. شما فقط یک گل خورده بودید.
- اما به هر حال این گل باعث شکست ما شد.
به نظر من، مشکل اصلی تیم شما از زمان تعویض علی کریمی پیش آمد. کریمی یک بازیکن کامل و فوقالعاده است که توانایی حفظ توپ خوبی دارد و در بازی مکزیک مرکز ثقل تیم شما بود. او نباید زمین را ترک میکرد. مشکل شما نه فقط دریافت آن گل که از دست دادن توپ بود، اتفاقی که با تعویض علی کریمی به وقوع پیوست.
- شما در سفر قبلی از علی دایی به شدت تمجید کردید. نظرتان درباره نمایش او در بازی مکزیک چیست؟
او بازیکن خوبی است...
- دایی در جام جهانی 37 ساله بود و عده بسیاری عقیده دارند عامل اصلی شکست ما در جام جهانی دایی است.
سن که خیلی مهم نیست. مثال خوب در این زمینه پائولو مالدینی است که در فینال لیگ قهرمانان اروپا حاضر بود و اتفاقا کاملا قدرتمندانه بازی کرد. او 38 ساله است و ایتالیاییها دوست دارند او در تیم ملی باشد. بازیکنی که سالم زندگی کند و مراقب خودش باشد، میتواند سالهای سال بازی کند.
- شما از پاسخ دادن فرار میکنید.
به هر حال ایران فرصتهای خوبی داشت. اگر آنها را تبدیل به گل میکرد، حتی میتوانست برنده باشد.
- دوست داشتید در آن بازی مربی ایران بودید؟
نه، نه، نه. قلب من مکزیکی است. بسیاری از شاگردان من در تیم مکزیک بازی میکردند و من برای تشویق مکزیک به ورزشگاه آمده بودم.
- از کی جامائیکایی شدید؟
از ژانویه!
- هدفتان در جامائیکا چیست؟
ما میخواهیم به جام جهانی 2010 برویم.
- فکر میکنید بتوانید؟
من برای این، اینجا هستم.
- کار دشواری نیست؟
صد درصد. حتما دشوار است. اما فکر کنم میرویم.
- و در این صورت این چندمین حضور شما در جام جهانی خواهد بود؟
ششمین. من امیدوارم.
- الان چند سالهاید؟
63 سال دارم و 2010، شصت و شش ساله خواهم بود. صعود ششم در 66 سالگی. امیدوارم این سه عدد خوشیمن باشند. البته من خرافاتی نیستم و فکر میکنم سرنوشت انسان در زمین تعیین میشود نه در صور فلکی!
- برای خیلیها عجیب است که شما مدام خودتان را در معرض رقابت قرار میدهید.
5 بار صعود بس نبود؟
هر دفعه یک انگیزه جدید است. بودن در بین تیمهای خوب دنیا برای من یک شانس جدید و یک ارزش فوقالعاده است.
- جامائیکا قبلا با رنه سیموئز به جامجهانی صعود کرد، ما از محبوبیت بسیار او در این کشور شنیدهایم.
طبیعی است. سیموئز افسانه طرفداران فوتبال در جامائیکاست چون این کشور را برای اولین بار به جام جهانی برده.
- میدانید که او به ایران آمد؟
بله، با شما در بازیهای آسیایی سوم شد و ادامه نداد.
- محبوبیت او شما را ناراحت نمیکند؟
این مربوط به مردم است، من کار خودم را میکنم؛ یادت باشد اسم من «بورا»ست! فعلا 8 ماه دیگر با جامائیکا هستم و بعد برای ادامه کار تصمیم میگیریم. فعلا من باید به بهترین شکل وظیفه خودم را انجام بدهم.
- این تیم نسبت به تیم سال 98 خیلی متفاوت است؟
طبیعتا. نسلی عوض شده و جوانانی آمدهاند که من خیلی بهشان امیدوارم.
- آخرین صعود شما به جام جهانی با تیم چین بود که حریف ایران در مرحله مقدماتی جام ملتهای آسیاست. میخواستم سوال کنم که چه اطلاعاتی درباره تیم فعلی چین دارید؟
خب، من 5 سال پیش آنجا بودم و هنوز با بازیکنانم در ارتباطم. به نظر من بهترین بازیکن آنها، شماره دهشان است که در چارلتون بازی میکرد. «سان جیهای» هم هنوز مهره خطرناکی است. به هر حال کار شما در جام ملتها خیلی سخت است. گروه دشواری دارید؛ چین، ازبکستان و مالزی .
- ظاهرا بازی دوستانهای با مالزی داشتید.
بله، 0-2 آنها را بردیم. اما در دو بازی دیگر 0-3 به ویتنام باختیم و 1-2 به اندونزی. در بین این سه میزبان ویتنام از همه بهتر بود.
- و مالزی؟
امید چندانی به آنها نیست.
- عجیب نیست که یک تیم ضعیف مثل مالزی میزبان جام ملتها بشود؟
نه، این منصفانه است، باید به همه فرصت رقابت داد. همینطور برای توسعه فوتبال باید مردم این کشور را با فوتبال آشنا کرد.
- ولی این بدبینی نسبت به این دوره جام ملتها وجود دارد که میزبانی 4 کشور، نتایج بدی داشته باشد.
بالاخره سازماندهی فوتبال در آسیا سخت است و حالا که 4 کشور میزبان شدهاند ... نمیدانم. به هر حال، در فوتبال همه چیز به هم مرتبط است و اگر فوتبال در اروپا سطح بالایی دارد به دلیل شرایط اجتماعی و اقتصادی آنها هم هست. اما اول از همه ابتدا باید تماشاچی وجود داشته باشد. در آسیا به دلیل تعدد کشورها و بعد مسافت کارها راحت پیش نمیرود. شما در آسیا نمیتوانید یک رقابت شانه به شانه و همیشگی را مشاهده کنید. مثلا مثل آن چیزی که بین برزیل و آرژانتین هست.
- مثال خوب همین جام ملتهای آسیاست که در بین مسابقات قارهای از همه پایینتر است.
من جام طلایی را برای شما مثال میزنم. به طور مثال فقط 4 میلیون مکزیکی طرفدار فوتبال در آمریکا زندگی میکنند یا گواتمالاییها یا السالوادوریها که میآیند و تیمشان را تشویق میکنند و این باعث به وجود آمدن یک فضای فوقالعاده میشود. اما در آسیا آدم و تماشاچی علاقهمند کمتر است.
- به نظر شما ایران برای قهرمانی در آسیا چقدر بخت دارد؟
من هنوز تیم شما را ندیدم، اما ایران همیشه مدعی است.
- مثلا برای این تیم ملی 50 بازیکن خوب داشتیم.
اشتباه میکنید. شما میگویید 50 بازیکن خوب دارید و من از سرنوشت تیم المپیک شما سوال میکنم. اگر شما 50 بازیکن خوب داشته باشید یعنی باید در پکن میبودید. این غیرممکن است.
- خب، ما در آن رده سنی دچار فقر بازیکن بودیم.
وقتی در این رده بازیکنی ندارید، یعنی باید کار کنید، کار برای آینده.
همشهری امارات